محل تبلیغات شما

نشسته ام به ره یار ماه سیمایی

که باز آید و بر من کند تجلایی

 

اگر به دیده ببینم دوباره دیده ی یار

روان شوم به دل آن نگاهِ دریایی

 

ز سوز و ساز غزلهاى من مرنج اى شيخ

كه من به دیده نديدم چنین مسیحایی

 

ز دست حسرت و اندوه و بی کسی هایم

پناه می برم هر دم به سمت رویایی

 

مُدام در طلبم دل رها شود ز زمین

رِسَم به اوج رهایی رِسَم به فردایی

 

چنان جنون زده ام کز فراق لیلی خود

رسانده ام به ثریا فغان و نجوایی

 

من آن نگار پرستم کز آتش غم او

نداشتم به جهان غیر از او تمنایی

 

هزار بغض گران لابلای حنجره ام

كشانده كار دلم را به سوى شيدايى

 

خموش ای دل #ناکام ، كاين زمانه ی ما

رسانده عاقبت عشق را به رسوايى

#مهدی_رزاق_زاده_ناکام

گور نجه غموندن يخيلميشام

رِسَم به اوج رهایی

بر عشقش گرفتارم هنوز...

  ,ام ,دیده ,ز ,دل ,رِسَم ,رِسَم به ,  ز ,ام به ,به دیده ,اوج رهایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها